در مقاله قبلی به تعریف تحلیل بنیادی و عوامل موثر بر تحلیل بنیادی رمزارزها پرداخته شد. در این مقاله سایر فاکتورها را بررسی می کنیم.
تحلیل بنیادی رمزارزها
همانطور که گفته شد، تحلیل بنیادی (FA) روشی است که توسط سرمایه گذاران برای تعیین “ارزش ذاتی” یک دارایی یا شرکت مورد استفاده قرار می گیرد. معیارهای موثر در تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال را به سه دسته کلی تقسیم کردیم.
- معیارهای مربوط به بلاک چین
- معیارهای مربوط به پروژه
- معیارهای مالی
در مقاله اول معیارهای مربوط به بلاک چین بررسی شد. حال به بررسی سایر معیارها میپردازیم.
معیارهای مربوط به پروژه
معیارهای پروژه شامل یک رویکرد کیفی است که به دنبال عواملی مانند عملکرد تیم (در صورت وجود)، وایت پیپر و نقشه راه پروژه است.
وایت پیپر یا مقاله
توصیه میشود قبل از سرمایه گذاری، وایت پیپر هر پروژه را مطالعه کنید. وایت پیپر یک سند فنی است که نمای کلی پروژه ارز دیجیتال را به ما ارائه میدهد. یک مقاله خوب باید اهداف شبکه را تعریف کند و به ما اطلاعاتی در مورد:
- فناوری مورد استفاده (آیا متن باز است؟)
- موارد استفاده و کاربردها
- نقشه راه برای ارتقا ویژگیهای جدید
- نحوه تهیه و توزیع توکن
بدهد. عقلانی است که این اطلاعات را با بحث در مورد پروژه بررسی کنید. افراد دیگر در اینباره چه میگویند؟ آیا اهداف واقع بینانه به نظر میرسند؟
تیم توسعه دهنده
اگر تیم خاصی در پشت شبکه ارزهای دیجیتال وجود داشته باشد، سوابق اعضای آن میتواند نشان دهد که آیا این تیم مهارتهای لازم برای به ثمر رساندن پروژه را دارد یا خیر. آیا اعضا قبلاً در این صنعت سرمایهگذاری موفق انجام دادهاند؟ آیا تخصص آنها برای رسیدن به نقاط عطف پیشبینی شده کافی است؟ آیا آنها درگیر پروژههای مشکوک یا کلاهبرداری بودهاند؟
اگر تیمی وجود ندارد، وضعیت توسعهدهندگان آن چگونه است؟ اگر این پروژه GitHub عمومی دارد، بررسی کنید که چه تعداد مشارکت کننده وجود دارد و چه میزان فعالیت دارد.
رقبا
وایت پیپر (Whitepaper) به عنوان فاکتوری از تحلیل بنیادی رمزارزها در مورد هدف دارایی دیجیتال به ما ایده میدهد. در این مرحله، شناسایی پروژههایی که با آنها رقابت میکنند و همچنین زیرساخت آن، مهم است.
[irp posts=”2443″ name=”وایت پیپر اتریوم- قسمت اول”]
در حالت ایده آل، تحلیل بنیادی این موارد باید به همان اندازه دقیق باشد. ممکن است یک دارایی به خودی خود جذاب به نظر برسد، اما همین شاخصهای اعمال شده در دارایی های دیجیتال مشابه میتوانند ضعیفتر از بقیه باشند.
توکنومیک و توزیع اولیه
برخی از پروژهها به عنوان یک راهحل به دنبال یافتن یک مشکل هستند. نه اینکه بگوییم این پروژه به خودی خود قابل اجرا نیست، اما ممکن است توکن مرتبط آن در این زمینه به خصوص مفید نباشد. به همین ترتیب، تعیین اینکه آیا توکن کاربرد واقعی دارد یا خیر، مهم است. و بطور گسترد ، آیا این نرمافزار چیزی است که بازارهای بزرگ از آن استقبال میکنند؟
عامل مهم دیگری که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد نحوه توزیع ارز در ابتدا است. آیا از طریق ICO یا IEO بوده یا کاربران میتوانند با استخراج آن را به دست بیاورند؟
[irp posts=”9430″ name=”عرضه اولیه سکه (ICO) چیست؟”]
اگر ارز دیجیتال از طریق ICO عرضه شده، در متن مقاله باید مشخص شود که چه مقدار برای بنیانگذاران و تیم نگهداری میشود و چه مقدار در اختیار سرمایهگذاران قرار خواهد گرفت. اگر از طریق IEO عرضه شده، میتوانیم به شواهدی از حق بیمه خالق دارایی (استخراج در شبکه قبل از اعلام آن) نگاه کنیم.
معیارهای مالی موثر بر تحلیل بنیادی رمزارزها
اطلاعات مربوط به نحوه معامله رمز ارزها، نقدینگی و غیره همه میتوانند در تحلیل بنیادی مفید واقع شوند.
ارزش بازار (Market capitalization)
ارزش بازار با ضرب عرضه در گردش با قیمت فعلی محاسبه میشود. اساساً، این عدد ارزش فرضی خرید هر واحد موجود از دارایی را نشان میدهد .
ارزش بازار به تنهایی میتواند گمراه کننده باشد. در تئوری، صدور یک توکن بیارزش با عرضه ده میلیون واحد کار آسانی خواهد بود. اگر فقط یکی از آن توکنها با قیمت 1 دلار معامله شود، ارزش بازار آن 10 میلیون دلار خواهد بود.
تعیین اینکه چند واحد از یک رمز ارز یا توکن مشخص در گردش هستند، غیرممکن است. توکنها را میتوان سوزاند، کلیدها را گم کرد و به راحتی میتوان وجوه را فراموش کرد. آنچه در عوض میبینیم تخمینهایی است که سعی در فیلتر کردن توکنهایی دارد که دیگر در گردش نیستند.
با این وجود، از ارزش بازار برای کشف ظرفیت رشد شبکه ها بسیار استفاده میشود. برخی از سرمایهگذاران ارزهای دیجیتال احتمال رشد توکنهای “با ارزش بازار کم” را در مقایسه با توکنهای “با ارزش بازار بالا” را بیشتر میدانند. برخی دیگر معتقدند که ارزهایی با ارزش بازار بالا، شبکه قوی تری دارند و بنابراین، شانس بیشتری نسبت به دیگران دارند.
نقدینگی در رمزارزها
نقدینگی معیاری برای سهولت خرید یا فروش دارایی است. یک دارایی نقد شونده، سرمایهای است که مشکلی در فروش آن نداریم.
بازار نقدینگی، یک بازار رقابتی است که مملو از درخواستها و پیشنهادات قیمت است .بازار نقدینگی منجر به افزایش دامنه قیمت پیشنهاد خرید و فروش میشود.
مشکلی که ممکن است با بازار غیر نقدینه مواجه شویم این است که قادر به فروش دارایی های خود با قیمت “عادلانه” نیستیم. این یعنی هیچ خریداری حاضر به انجام معامله نیست و دو راه پیش روی ماست: قیمت فروش را کاهش دهید یا منتظر افزایش نقدینگی باشید. آشنایی با نقدینگی میتواند در زمینه تحلیل بنیادی مفید باشد و در نهایت، به عنوان شاخصی از علاقه بازار به یک سرمایه گذاری احتمالی عمل میکند.
حجم معاملات
حجم معاملات به عنوان یکی از فاکتورهای تحلیل بنیادی رمزارزها ، شاخصی است که میتواند به ما در تعیین نقدینگی کمک کند. میتوان آن را از چند طریق اندازهگیری کرد و نشان داد که چه مبلغی در یک بازه زمانی معامله شده است. به طور معمول نمودارها حجم معاملات روزانه را نشان میدهند (با واحد بومی یا دلار).
مکانیسم های عرضه
از نظر برخی، سازوکار عرضه یک کوین یا توکن از جالب ترین ویژگیها برای سرمایهگذاری هستند. در واقع، مدلهایی مانند انباشت به جریان (S2F) در بین طرفداران بیت کوین محبوبیت دارند.
حداکثر عرضه، عرضه در گردش و نرخ تورم نیز میتواند در تصمیمات موثر باشند. برخی کوینها با گذشت زمان تعداد واحدهای جدید تولیدی خود را کاهش میدهند و این امر باعث جذابیت بیشتر ارز میشود.
نمونه ای از بررسی عوامل موثر بر تحلیل بنیادی رمزارزها
به سناریوی زیر توجه کنید: اگر این دو کوین را با هم مقایسه کنیم، آدرسهای فعال به تنهایی نمیتواند معیار مناسبی برای انتخاب باشد. قطعاً میتوان گفت که کوین A در شش ماه گذشته تعداد آدرس فعال بیشتری نسبت به کوین B داشته است، اما این به دور از تحلیل جامع است. این رقم چگونه به ارزش بازار یا یا تعداد تراکنش ها ارتباط دارد؟
یک رویکرد محتاطانه تر، ایجاد نوعی نسبت است .به این ترتیب، کورکورانه معیارهای جداگانه هر کوین را مقایسه نمیکنیم. در عوض، میتوانیم استانداردی برای ارزش گذاری سکه به طور مستقل ایجاد کنیم.
به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیریم که رابطه بین ارزش بازار و تعداد تراکنش ها بسیار گویاتر از ارزش بازار باشد. در این صورت، میتوانیم ارزش بازار را بر تعداد تراکنش ها تقسیم کنیم. برای کوین A در نهایت با نسبت 5 مواجه هستیم و برای کوین B نسبت 0.125 است.
با این نسبت به تنهایی، ممکن است فکر کنیم که کوین B ذاتاً از کوین A ارزش بیشتری دارد زیرا تعداد محاسبه شده کمتر است. معنای آن این است که تراکنش های بسیار بیشتری نسبت با ارزش بازار در کوین B وجود دارد. بنابراین، به نظر میرسد که کوین B کاربرد بیشتری دارد یا کوین A بیش از حد ارزشگذاری شده است.
هیچ یک از این مشاهدات نباید به تنهایی در تحلیل بنیادی رمزارزها بکار گرفته شود. این صرفاً مثالی از چگونگی تحلیل داده های یک کوین است. بدون درک اهداف پروژه ها و عملکرد کوین ها، نمیتوانید تعیین کنید که تعداد تراکنشهای نسبتاً کمتر در کوین A نشاندهنده پیشرفت است.
نسبت مشابهی که در بازارهای ارزهای دیجیتال محبوبیت خاصی پیدا کرده است ، نسبت NVT (network value-to-transaction) است.
نتیجه گیری؛ تحلیل بنیادی رمزارزها
به طور کلی تحلیل بنیادی رمزارزها شامل همه فاکتورهایی است که میتواند برای ارزیابی پروژهها مورد نظر قرار گیرد. برخی از این موارد مربوط به زیرساخت بلاکچین، معماری، مباحث مالی و ..است. بهتر است برای انتخاب ارز مورد نظر این عوامل را به خوبی مورد بررسی قراردهیم. در صورتی که با برخی از این معیارها آشنایی ندارید آموزش های سایت را دنبال کنید.
به طور کل سه نوع معیار داریم: معیارهای مربوط به بلاک چین، معیارهای مربوط به پروژه و معیارهای مالی.
حجم معاملات شاخصی است که میتواند به ما در تعیین نقدینگی کمک کند. میتوان آن را از چند طریق اندازهگیری کرد و نشان داد که چه مبلغی در یک بازه زمانی معامله شده است.
[irp posts=”12073″ name=”عوامل موثر در تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال قسمت اول”]